او نیز از چپانیان و لونذان آنجا بوده و اوقات بخیاطی میگذرانیده این ابیات از اوست :
خدایا، دردمندی ده دل بیرحم خوبانرا
که بیدردان نمیدانند قدر دردمندان را
همچو مجنون ز غم روی جهان افروزی
سر بدیوانگی عشق بر آرم روزی
بنفشه آمد و بوی بهار میآید
ز نو بهار چنین، بوی یار میآید