او نیز از جمله متعینان آنجاست و خالی از حیثیتی نبوده و طبعش در شعر شوخی مینموده این چند مطلع از اوست :
گر شود تیز بقصد سر من خنجر او
سر چه باشد که گذشتن بتوان از سر او
ریزه های تیشه فرهاد شد ریگ روان
تا ز سم توسن شیرین نیابد کس نشان
یکی از شعرای عصر منکر شده که این مضمون از او نیست و او در جواب گفته که :
تا خلیل آسا سوی بتخانه شد آن دلستان
سر به پیش افکنده اند از شرم روی او بتان