بکفشدوزی اوقات صرف میکند این دو مطلع از اوست :
چون غنچه عاشقان همه در خون نشسته اند
بنگر که بی تو تنگدلان چون نشسته اند
غم آن نازنین دارم که دل برده است و دین از من
نمیدانم چه میخواهد غم آن نازنین از من