از مشک فروشان شهر مذکور است و بعضی اوقات در خدمت یکی از وزرای صاحبقران مغفور بود و قصاید بسیار میگفت چون معنی از وی می پرسیدند بجوابی زبان می گشود که نمیتوان گفت بهمه حال این مطلع زاده ی طبع اوست :
در شب هجران چراغم غیر شمع ماه نیست
آنهم از بخت سیاهم گاه هست و گاه نیست