در تابستان سقایی میکند و در زمستان عسل فورشی اشعار بسیار یاد دارد و مردم شهر بواسطه این با او خوش دارند.این مطلع از اوست:
چه باشد غنچه های لاله هر سو نوبهاران را
دل پر خون زخاک افتاده بیرون خاکساران را