او نیز برادر سادات مذکور است و اول کلید دار کتابخانه حضرت صاحبقرانی بود. در آخر بدان مرتبه رسید که میخواست وکیل شود و برادر بزرگ خود را صدر کند و برادر دیگر را مهردار اما چون پروانه اقبال ایشان بمهر اختتام رسیده بود هیچکدام بهم نرسیدند . این مطلع از اوست :
زلف است بگرد رخ دلدار پریشان
یا سنبل تر گشته بگلزار پریشان