از تربت خراسانست و در زمان سلطان حسین میرزا قاضی القضاه هرات بود و بزر جمع کردن و امساک شهرت تمام داشت اما خالی از فضلی نبود و در شعر گوی مسابقت از اقران می ربود از تصانیف او اقتباسات و مختار الاخیار است، در اواخر عمر مثنوی باسم صاحبقران مغفور بسلک نظم آورده نام آنرا عدل و جور نهاده و آن کتاب موازی پنجهزار بیت است و اما چنان معلوم میشود که هزار بیت از اشعار ریاضی زاوه ای را دزدیده و بنام خود کرده، این دو بیت در مدح صاحبقران مغفور از آن کتابست:
شه خضر رای اسکندر ضمیر
فریدون علم خسرو جم سریر
نکرد، آنچه او کرد در عزم و حزم
نه حاتم به بزم و نه رستم به رزم