الهی گاهی بخود نگرم گویم که از من زارتر کیست، گاهی به تو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست بنده چون بهی خودنگرد بزبان تحقیر از کوفتگی و شکستگی خود گوید:
پر آب دو دیده و پرآتش جگرم
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم
و چون به لطف الهی و فضل ربانی نگرد، بزبان شادی و نعمت آزادی گوید:
چه کند عرش که او غاشیه من بکشد
چون به دل غاشیه حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل چو بلای تو کشم