پیر طریقت گوید: بنده در ذکر بجائی رسد که زبان در دل رسد و دل در جان رسد و جان در سر رسد و سر در نور رسد دل بازبان گوید خاموش جان با دل گوید خاموش سر با جان گوید خاموش الهی او که یکنظر دید عقل او پاک برمید پس او که همیشه بدیده دل دید چگونه بیارمید؟ شگفت کاریست کار کسی در او مینگرد و او را هم از او میجوید او با جوینده خود همراه است پس این جستن او را چه بکار است؟
خدا چگونه بنوازد که اکرم اکرمین است و چگونه نیامرزد که ارحم راحمین است و چگونه عفو نکند که در قرآن چند جا از عفو فرموده پس تقوی در عفو است و بهشت در تقوی بدایت تقوی آنست که حق خود بر برادرشناسی و نهایت تقوی آنست که حق وی بر خودشناسی و او را بر خود برتری دهی و هر چند از او جفا بینی از وی عذر خواهی و عفو کنی اینست مقام توحید