پیر طریقت گوید: زندگان سه کس اند یکی زنده بجان دیگری زنده به علم و سومی زنده بحق او که بجان زنده است به قوت زنده است و به باد، او که به علم زنده است زنده به مهر است و به یاد آنکه به حق زنده است زندگانی خود بدوشاد خدایا جان در تن اگر از تو محروم ماند مرده زندانی است و کسیکه در راه تو به امید وصال تو کشته شود زنده جاویدانی است
گفتی مگذر بکوی ما در مخمور
تا کشته نشی که خصم ماهست غیور
گویم سخنی بتا که باشم معذور
در کوی تو کشته به که از روی تو دور
آری، دوستان را زخم خوردن در کوی اوست به فال نیکو است و در قمار خانه عشق ایشان را جان باختن عادت و خو است
مال و زر و چیز رایگان باید باخت
چون کار بجان رسید جان باید باخت