ز ما ای گل چه دیدی؟
که دامن در کشیدی
جفا کردی، بخشیدم
وفا کردم، رنجیدی
عتاب تو، بشنیدم
فغان من، نشنیدی
نگارا
ندیدم جز خواری
ولی در عشقت از جهان بریدم
چه دیدی جز یاری
که چون بخت از من ناگهان رمیدی
اگر با تو، وفا کردم
خطا کردم خطا کردم
چو دیدم خویت را
چرا در کویت آشیان گرفتم
چو دیدی مهرم را
چرا آخر از آشیان پریدی
دلدارا
چو دل از من ربودی
نه آن یاری که بودی
چو مهر من افزون شد
به جور خود افزودی
نه از دردم پرسیدی
نه بر آهم بخشودی
نگارا
گمان بردم اول
که گر جان خواهم، نشکنی دلم را
ندانستم ای گل
که عهد مرا بشکنی به زودی
اگر صید تو شد جانم
پشیمانم، پشیمانم
ز مهرم دل کندی
ولی آن که می گفتمت همانم
به عهدت دل بستم
ولی آن که می گفتیم نبودی
دلدارا