نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۸

بحر بی انتهاست سید ما

گوهر پر بهاست سید ما

زده پا بر بساط کبر و ریا

مظهر کبریاست سید ما

کشور جان و ملک دل بگرفت

شاه هر دو سراست سید ما

گشته از هر دو کون بیگانه

با خدا آشناست سید ما

سالکان ره حقیقت را

سوی حق رهنماست سید ما

جلوه گاه خدا گر طلبی

جلوه گاه خداست سید ما

دردمندان بستر غم را

درد دردش دواست سید ما

عاشقان بلاکش خود را

کشد و خونبهاست سید ما

گشته مصباح در زجاجه دل

نور ارض و سماست سید ما

جام گیتی نما گرفته بدست

ساقی اصفیاست سید ما

باده پیما بمصطب توحید

از شراب بقاست سید ما

همچو نور علی بیا و ببین

نقطه تحت باست سید ما