حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

ای مست عالم سوز من شد مستی از چشمت عیان

از چشم مستت تا ابد مستند ذرات جهان

جانها فدای مستیت عالم طفیل هستیت

بالاتر از گل پستیت عالیست تن والاست جان

ای از تو ارسال رسل از تو طراط از تو سبل

ای آیت تقدیس کل وی رایت علم و بیان

دانند ارباب بصر کز شمس ضو یابد قمر

شمس از تو دارد این اثر چرخ از تو دارد این نشان

ای قبله مسجود دین وی کعبه اهل یقین

یا رحمت للعالمین یا صاحب عصر و زمان

حسن تو عالم گیر شد عالم زعشقت پیر شد

خاک رهت اکسیر شد کوی تو شد دارلامان

ای قبله دل کوی تو محراب جان ابروی تو

حبل المتین گیسوی تو قد تو طوبای جنان

«حاجب » تو اسم اعظمی جم را تو نقش خاتمی

بالای چشم عالمی ای چشم بینای جهان