حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

آمد آن کس که جهان را همه ارشاد کند

آخرین نامه حق را، زنو انشاد کند

آمد آن شاهسواری که به میدان جهان

دل ز ابدال برد حکم بر، اوتاد کند

آمد آن قادر قیوم که از خامه صنع

عالم و آدم دیگر زنو ایجاد کند

آمد آن کس که سمیع است و علیم است و حکیم

تا، به تأثیر بیان در ره اضداد کند

همه اولاد، ویند، از، زن و مرد اهل جهان

پدر، آمد که مگر رحم به اولاد کند

آمد آن مجمع احسان و مکارم که ز لطف

مرحمت در حق هر فرد، از افراد کند

جبت نمرود، در او لطمه به فرعون زند

خاک غم در، دهن و دیده شداد کند

جام جم تا بخط بصره و بغداد کشد

شطی از، داد، روان در شط بغداد کند

حیدر، از بیشه توحید درآمد که ز عدل

بر، به روبه صفتان حمله چو اجداد کند