ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷

کسی پر خانه دشتی دید هرگز

نه دیوار و نه در بل پست و موجز؟

دو لشکر صف‌زده در خانه‌هاشان

پس هر لشکری یکی مجاهز

وزیر و شاه و پیلان و سواران

ستاده بر طرف‌ها دو مبارز

پیاده با سواران جمله بی‌جان

وزیر و شاه بی‌فرمان و عاجز

به زخم و بند و کشتن گشته مشغول

نه آنجا گرد و خون و نه هزاهز

نه از خانه برون رفت آنکه بگریخت

نه خونی را دیت بایست هرگز