حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

مرا که دل حرم خاص جاودانه توست

مکن خراب، خدا را، که خانه خانه توست

مرا ز خویش چو بیگانگان مران ای دوست

که این گهر به خدا قابل خزانه توست

کسی که پای سر فرقدان نهاد از فخر

به راستان که سر او بر آستانه توست

به حق راست‌روان و به صدق پاک‌دلان

که پاک‌تر، ز همه گوهر یگانه توست

به خلق سایه فکن ای همای فرخ بال

که پُر ز وهم و ز اندیشه آشیانه توست

ز مژه تیر بر ابروی چون کمان داری

بیا که سینه ما بهترین نشانه توست

سخن به وصف لب لعل او بگو «حاجب»

چرا که این سبب عمر جاودانه توست