ساقی قدمی نه سوی میخانه تو امروز
آور ز کرم شیشه و پیمانه تو امروز
با من منشین، همچو حریفان به حریفی
همکاسهٔ من باش حریفانه تو امروز
می زیب ده مجلس شاهان جهان است
از کف مده این دولت شاهانه تو امروز
مستم کن از آن باده مردافکن و، از من
و آنگه بشنو نعرهٔ مستانه تو امروز
زان راح حکیمانه، مرا ریز به ساغر
بشنو ز من این پند حکیمانه تو امروز
گر با منت امروز بود کار به پیمان
پیمان مشکن، از دو سه پیمانه تو امروز
می بیخودی و، مستی و، دیوانگی آرد
هان! تا نشوی بیخود و، دیوانه تو امروز
گر مست شدی از می در حالت مستی
مگذار برون پای، از این خانه تو امروز
«ترکی» اگر امروز در این شهر غریب است
با وی قدحی نوش، غریبانه تو امروز