فضل خدای را که تواند شمار کرد
یا کیست آن که شکر یکی از هزار کرد
در جواب او
هر کس که دیگ قلیه برنجی به بار کرد
فضل خدای را به جهان آشکار کرد
دیگ هریسه آن که به شب کرد سر به دم
دم خور تو ای عزیز که فکر نهار کرد
غافل مشو ز پختن بغرا که گفته اند
«مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد »
آن کو نپخت کله وگیپا امید داشت
دانه نکشت ابله و دخل انتظار کرد
جانم ز عیش هر دو جهان گشت بی خبر
روزی که صحن قلیه برنجی دو چار کرد
پرهیز کن زگشنگی و گرده شعیر
جنت چو جای مردم پرهیزگار کرد
صوفی اگر چه اطعمه گوید مکن تو عیب
گویم بیان نعمت پروردگار کرد