صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۷۴ - لیله القدر

کنم از لیله‌القدرت بیانی

که دور از وقت و قدر خود نمانی

بود از بهر سالک لیله‌القدر

تجلی خاصش از حق شد چه درصدر

شناسد سالک از وی قدر خود را

بخود بیند هلال و بدر خود را

بیابد رتبت خود را که منسوب

بنسبت تا چه حد باشد بمحبوب

خود آنوقت ابتدای وصل سالک

بسوی عین جمع است و مبارک

شناسد قدر خود را سالک اینجا

بنفس منظلم شد مالک اینجا

به است این دم ز صد سال و هزارت

که یابی قدر عمر از صول یارت

در این شب شد هلال رهروان بدر

از آن تعبیر شد بر لیله‌القدر