صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۶۷ - اللسن

لسن واقع بوی گردد کماهی

باذن واعی افصاح الهی

شود واقع بحق افصاح و گفتار

بر آن گوشی که می‌باشد نگهدار

گهی باشد که اشعار است و الهام

بدون واسطه کاید به پیغام

شود خود عبد عارف بر فصاحت

که از حق است این لطف و ملاحت

دگر شد واسطه آن را بتحقیق

نبی خود یا ولی یا مرد صدیق

لسن این هر دو را گویند اصحاب

ولی در هر دو رمزی هست دریاب

بود چون مختلف فهم خلایق

مناسب نیست توضیح دقایق

گروهی کاهل این اسرار بودند

بفهم خلق برخوردار بودند

حجاب از روی معنی باز کردند

بیان راز با صد راز کردند

بما گفتند در صد پرده یک راز

صفی یک پرده هم افزون کند باز

لسن تعریف ذات از هر صفاتست

که ظاهر از نمود ممکناتست

یکی را چشم بازو اذن خیر است

یکی در وصف او محتاج غیر است