صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲۸ - الفتره

بود فترت خمود آن حرارت

که لازم بد طلب را در عمارت

در اول گر نباشد التهابی

نیابد کار فقرش رنگ و آبی

در اول گر نباشد اشتعالش

بود که احتمالی بر کمالش

بسا رهرو که تا آخر قدم را

نیفتد از حرارت نیم دم را

خود این آثار عشق بی‌فتور است

که زاید هر دم او را وجد و شور است

حرارت عرش معنی را عمود است

و زان گرمی مگر فترت خمود است