بعبدالباقی آن سلطان ایجاد
بقای ذات خود را سازد اشهاد
مگر بعد از فنای کل اشیاء
که حاصل گشت در سیرش بیکجا
حق او را بر بقای خویش باقی
نماید بیقدح هم مست ساقی
پرستد تا که حق را در مقامی
که از معبود و عابد نیست نامی
نماید چون تجلی وجه باقی
یکی گردد شراب و جام و ساقی
چو در جمعش شد اشیاء جمله هالک
شود مصداق یبقی وجه ربک