صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۹ - عبدالروف

دگر از اولیا عبدالروف است

که در رأفت چو شمس بی‌کسوفست

بخلقش رأفت است افزون که برخود

مساوی رأفتش بر نیک و بر بد

بدی هم با بدانش محض جوداست

که از رأفت یکی حفظ حدود است

نماید گرچه نقمت در نظرها

ولی دارد به نیکوئی اثرها

دهد بر کس اگر او گو شمالی

برد نقصی و افزاید کمالی

دو ابهر مریض آن حرز جانست

خورانی گر باو حلوازیان است

حدود شرع یکجا این چنین است

ز بهر پاس ملک و جان و دین است