ز لفظ اتحاد ار نکته دانیاست
شهود حق واحد خوش بیانیاست
همان واحد که بر کل است معبود
ز کل یکتا و کل بر اوست موجود
به او گر متحد باشند اشیاء
عجب نبود که معبود است و یکتا
ولی از حیث موجودیت این بد
به او موجود و معدومند از خود
نه از حیثی که کس را خاصه بودیاست
به خاصه متحد با او وجودیاست
محالست اینکه میباشد دوئیت
دوئی دور از بساط معنویت
مراد از اتحاد ایناست کهاشیاء
بهاو بینی که موجودند و بر پا
نه آن باشد که هر موجود خاصی
بهاو شد متحد از اختصاصی
چو نبود واحد مطلق به هر شی
ورای او و نبود خارج از روی