میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۸

دل در غمت از دو کون برداشته به

در مزرع جان تخم بلا کاشته به

این رخنه غم که دیده اش می خوانند

بی دوست بخاک محنت انباشته به