میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۴

در سینه چودوزخ آتشی کردم من

چون باد سحر هنوز دم سردم من

هرکس که شنید دردم از من بگریخت

گفتی که مگر صورت آن دردم من