میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۳

یکباره بترک دار دنیاگفتم

بیرون خود از غبار هستی رفتم

از بسکه درون سینه شبهای فراق

در خدمت سلطان خیالت خفتم