میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۰

خون شد جگرم که غرق خون باد دلم

وز پردهئ عاقبت برون باد دلم

بازیچه بخت واژگون بین تو چنین

از دست دلم سرنگون باد دلم