میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۹

چشمم همه بی تو موج خوناب زند

بختم همه بی تو نقش بر آب زند

باز آی که خون مرده اندر رگ دل

در بزم تو خنده بر می ناب زند