قرعه کاری به نام سعی باطل میزنم
میکشم از سینه تیر آه و بر دل میزنم
بر گلو از طوق راه تیغ روشن میکنم
قمری این گلستانم فال بسمل میزنم
موجم و آشفته دارد ذوق سرگردانیم
غوطه در گرداب خون از بیم ساحل میزنم
صبر قفل بی کلیدم پرگشایش جو نیم
حلقه چشمی به بازی بر در دل میزنم
کشته بگذاریدم امشب اندرین میدان که من
یک شبیخون دگر بر تیغ قاتل میزنم
همتم وز کبریای عشق در کوی طلب
مهر حسرت بر دهان و دست سائل میزنم
پای شوقم چند بشتابم فصیحی بیرفیق
دست امیدی به دامان سلاسل میزنم