طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

اشک آمد و حسرت ز دل ریش نبرد

از وادی بی طاقتی ام پیش نبرد

چون سیل که آید به سر ریگ روان

برداشت ز جا و همره خویش نبرد