وحشی بافقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱

امشب همه شب ز هجر نالان بودم

با بخت سیه دست و گریبان بودم

قربان شومت دی به که همره بودی

کامشب همه شب به خویش گریان بودم