طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۲۸

هر چه می گویی، ز چشم عشوه پردازش بگو

وز اشارتهای ابروی اداسازش بگو

شکوه ناسازی هجران، به آن مه گفتنی ست

گر نبینی رو ازو، در پیش دمسازش بگو

کعبه در برروی مردم بسته، نامش را مبر

لب به وصف دیر بگشا، از در بازش بگو

تا زند سازنده غم، نقشها بر آب صوت

رود چشم را ببین، در پرده سازش بگو