دارم تنی ز دست غمت چون سبوی خشک
از آب شکوه چون نکنم تر، گلوی خشک؟
لب تشنه مراد چه خواهد ز چرخ دید؟
کام پیاله تر نشود از سبوی خشک
تنها به خس نه ایم در افروختن شریک
چون آتشیم با همه در سوختن شریک