طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۷۱

بس که دارم از تغابن در دل محزون تأسف

می دود بی اختیارم بر لب پر خون تأسف

در کنار خوان قسمت، نیستم بی رزق و روزی

خورده ام زین پیش حسرت، می خورم اکنون تاسف