طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰

دل داده ام به یار، ببینم چه می شود

بستم به شعله خار، ببینم چه می شود

شور جنون زیاده شد از موسم خزان

در فصل نوبهار ببینم چه می شود

سر رشته امید، برون رفته از کفم

درهم شده ست کار، ببینم چه می شود

جان را بغل بغل هوس داغ چیدن است

رفتم به لاله زار، ببینم چه می شود

گفتا قرار مرگ بده در جفای عشق

مردم ازین قرار، ببینم چه می شود