طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵

رهبری کو تا دل از سرگشتگی بی غم شود

خضر بیشم کرد سرگردان، که عمرش کم شود!

سرزمین عیش بی نور است، می در جام ریز

کی برافروزد چراغ لاله چون بی نم شود

تاک راکز ابر رحمت در چمن آبستن است

بهتر از می نیست فرزندی، اگر مریم شود

دل ندارد همچو من غم پروری در کار عشق

می خورم غم،اگر دل یک نفس بی غم شود