ما ز پا افتادگان را خواب غفلت برده است
گر دل بیدار خواهی، در میان ما مخواب
شهر را نشناسم از ده، کوه را از کشتزار
بس که ماندم بی کس و کو در بیابان چون سراب
طینت ما را ز گرد خشکسالی ساختند
می خورد برهم وجود ما ز باران چون سراب