میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳

خوشا صلحی که شرم‌آلوده از آزار من باشی

پشیمان ز آشتی از شکوه بسیار من باشی

به وقت گفت‌وگویم روی برتابیّ و من خود را

دهم تسکین که شاید گوش بر گفتار من باشی

به سویت هر زمان از بیم رسوایی نمی‌آیم

مباد افسرده از ناگرمی بازار من باشی

اگر آیم به بزمت، بیخودیها سر زند از من

که عمری شرمسار غیر از اطوار من باشی

به بزمت شکوه اغیار هرگه در میان آرم

نمایی تا گنهکارم، نصیحت‌کار من باشی

گمان لطف پنهانت چو میلی خوشدلم دارد

به پیش مدعی هرچند در انکار من باشی