وحشی بافقی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - استر گرسنه

می‌رسم از راه و دارم استری کز باب جوع

قوت دندان ندارد ورنه قنطر می‌خورد

حرص کاهش هست تا حدی که گر بگذارمش

کهگل دیوار این ده را سراسر می‌خورد