دوش در بزم که لبهایت شرابآلوده بود؟
کز خمارش صبحدم چشم تو خوابآلوده بود
باز بدگویان چه گفتند از من بیکس، که دوش
هرچه گفتی طعنهآمیز و عتابآلوده بود
میزدی در باغ بر گل طعنهٔ تردامنی
با وجود آنکه لبهایت شرابآلوده بود
با حریفان در چمن میگشت مست و بیحجاب
آنکه عمری همچو شاخ گل حجابآلوده بود
حرف او میگفت چون همدم پی تسکین من
بدگمان گشتم که حرفش اضطرابآلوده بود
بود گلگون تیغش از عکس قبای آل او؟
یا ز خون میلی مست خراب، آلوده بود