گر نیست فکر قتل منت، قهر بهر چیست
بادام تلخ چشم تو پر زهر بهر چیست
بیداد غمزه تو هلاک مرا بس است
جور زمانه و ستم دهر بهر چیست
با صد ستم کنون که مرا آزمودهای
هر دم غضب برای چه و قهر بهر چیست
او در پی هلاک من و خلق در عجب
کاین صید خون گرفته درین شهر بهر چیست
گر بهر تلخکامی میلی نیامدی
در دست غمزهات، قدح زهر بهر چیست