انگشت اگر زنی به لبم چون پیالهها
از حسرت لب تو درآیم به نالهها
در ودایی که خون شهیدان عشق ریخت
خونابه جگر چکد از برگ لالهها
جان میسپرد عاشق و چشم تو میگریست
میداشتند ماتم مجنون، غزالهها
میلی جراحت دل ما تازه میشود
در حلقههای کاکل مشکین کلالهها