منه به زمرهٔ انعام نام انسانی
که برتر از ملک آمد مقام انسانی
به چشمهٔ حیوان ننگرد بچشم طمع
دو جرعه هرکه بنوشد ز جام انسانی
زهی مرام مقدس که مسلک رسل است
همه مقدمه بهر مرام انسانی
بجای ماند از آن جبرئیل در ره عشق
که دید طی شود این ره بگام انسانی
از آن بسجدهٔ آدم ملک مکلف شد
که تا پدید شود احترام انسانی
که گفت نیست فلکر استون که تا محشر
قیام چرخ بود از قیام انسانی
صغیر جملهٔ اشیاء طفیل انسانند
ببین تو حشمت حق ز احتشام انسانی