صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵

شاداب باغ دهر به آب محبت است

سبز این چمن ز فیض سحاب محبت است

دریا ز لطف موج لب خشگ تر کند

دریاست لیک تشنه آب محبت است

کنز خفی شده است ز احببت جلوه گر

روی خدا نهان به نقاب محبت است

حیرت ز بیقراری گردون چه میبری

آنهم به پیچ و تاب ز تاب محبت است

درس و کتاب آخر ارباب معرفت

درس مودت است و کتاب محبت است

زین باده مست بین همه ذرات را بلی

خورشید ساغری ز شراب محبت است

خواندیم از کتاب طبیعت هزار باب

دیدیم بهتر از همه باب محبت است

آبادتر ز کعبه گل بشمرد صغیر

ویرانه دلی که خراب محبت است