صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - تنقید از حاسدین و مناقب علی ابن ابیطالب علیه‌السلام

من که نی تدلیس در محراب و منبر میکنم

نی بخلوت میروم آن کار دیگر میکنم

بی‌سبب خصمی همی ورزند با من حاسدین

کز چه رو مداحی آل پیمبر میکنم

آنچه میگویند در حق من امروز از عناد

روبرو در روز بی‌فردای محشر میکنم

گوی با آنکسکه میگوید سخن از فضل خویش

من بحرف بی‌حقیقت گوش کمتر میکنم

هرچه گوشم بشنود اندازم آنرا پشت گوش

هرچه می‌بینم بچشم خویش باور میکنم

کوری چشم مخالف‌های ذکر یا علی

یا علی را هرچه بتوانم مکرر میکنم

تو مدد از هرکه میخواهی بخواه ای مدعی

من مدد تنها طلب از ذ ات حیدر میکنم

تو مدیح از هرکه میدانی بگو ای کوردل

من بجان مداحی مولای قنبر میکنم

تو زهر خم باده میخواهی بساغر کن که من

از غدیر خم می‌کوثر بساغر میکنم

میشوم محبوب حق از حب شاه اولیا

وال من والاه را بر خود مقرر میکنم

پیروان غیر را با شیعیان او چه حد

من کجا خرمهره را با دربرابر میکنم

شهر علم مصطفی را در علی باشد بلی

من گدائی هرچه میخواهم از این در میکنم

از وصی میپرسم احکام نبی را وین رواست

کسب فیض این برادر زان برادرم میکنم

هرکسی دارد پناهی در جز امن چون صغیر

جا به زیر پرچم ساقی کوثر میکنم