صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

آنانکه پاس حرمت حیدر نداشتند

ایمان بذات خالق اکبر نداشتند

گر با علی شدند مخالف عجب مدار

تصدیق ز ابتدا به پیمبر نداشتند

گوش همه ز فضل علی در غدیرخم

پر شد ولی چه سود که باور نداشتند

افشاند شه ز لعل گهرها و مفلسان

همت بضبط آن در و گوهر نداشتند

چندی به احمد ار گرویدند از نفاق

جز ملک و مال مقصد دیگر نداشتند

هرگز نداشتند به محشر عقیده‌ئی

ور نه چگونه خوف ز محشر نداشتند

کردند هر جفا که برآمد ز دستشان

ز آنرو که اعتقاد به کیفر نداشتند

گشتند چیره سخت به عنقای قاف قرب

زاغان که کر و فر کبوتر نداشتند

دین ثابت از علیست بلی آن فراریان

قدرت به فتح قلعهٔ خیبر نداشتند

در رزم خندق آن همه لشگر بجز علی

مردی حریف عمرو دلاور نداشتند

بی‌شک مقرر است بدوزخ حمیمشان

آنانکه حب ساقی کوثر نداشتند

قومی دلیل راه شناسند ز ابلهی

آن فرقه را که ره سوی داور نداشتند

من خاک پای پاکدلانی که جان و سر

دادند و دل ز مهر علی (ع) برنداشتند

جوید صغیر یاری از آن شه که انبیاء

جز او پناه و ملجاء و یاور نداشتند