وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱

در بزم وصل اگر چه همین در میان منم

چون نیک بنگری ز همه بر کران منم

رنگی ز گل ندارم و بویی ز یاسمن

آری کلیددار در بوستان منم

خار وخس زیاده بر آتش نهاد نیست

گر بوستان حسن ترا باغبان منم

معلوم مهربانی اهل هوس که چیست

بشنو سخن که عاشقم و مهربان منم

ای گل اگر به گفتهٔ وحشی عمل کنی

سد ساله نو بهار خزان را ضمان منم