سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۶

پیچیده با نگاهم از سیر باغ بی تو

از سینه ام چو لاله گل کرده داغ بی تو

پروانه ام نشسته بیرون در چو کوران

فانوس من ندیده روی چراغ بی تو

تو می کشی به اغیار من با دو چشم خونبار

تو خوش دماغ بی من من بی دماغ بی تو

چون گل تمام زخمم دارم سری به ناصور

الماس پاره ها را سازم سراغ بی تو

گلبانگ عندلیبان از نوحه گر دهد یاد

ماتم سرا نماید از دور باغ بی تو

آید تبسم تو هر گه به خاطر من

پیمانه نمک را ریزم به داغ بی تو

هر کس ز هند آید پرسم ز خط و خالت

خود را دهم تسلی برگشت زاغ بی تو

ای غنچه سیدا را سیر چمن مفرمای

باشد سر بریده گلهای باغ بی تو