سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

دست کلیم داغ دل شعله رنگ ماست

دیوانه کوه طور ز سودای سنگ ماست

یکدانه حرص خاک نشین کرد دام را

افلاس ما ز خاصیت چشم تنگ ماست

یوسف شد از دعای زلیخا عزیز مصر

روی تو لاله گون ز رخ کاه رنگ ماست

تا آشنا شدیم به آن دیار سیدا

هر کس که هست در پی اسباب جنگ ماست